جدول جو
جدول جو

معنی کاو کلور - جستجوی لغت در جدول جو

کاو کلور(کَ)
آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان). خرزه بود. (اسدی). شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حاشیۀ برهان چ معین) :
ورتو دو دانگ نداری که دهی
رو مدارا کن با کاوکلور.
طیان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاو کاو
تصویر کاو کاو
تفحص تجسس تفتیش، کندن حفاری، بناخن کاویدن (داغ زخم و غیره را) : (از کاو کاو ناخن مطرب درین بهار جوشیده خون تازه ز داغ کهن مرا . {یا به کاو کاو بودن، در بحث و گفتگو بودن: (تا کی بر شیر و گاو باشی با هر دو بکاو کاو باشی) (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه قطعه، واژه ای برای ابراز محبت، به هنگام حمام کردن کودکان
فرهنگ گویش مازندرانی